آغاز آشنایی بنده با آیتالله خامنهای به سالهای قبل از انقلاب برمیگردد. یعنی به حدود سیوپنج سال پیش. ماجرا به این صورت بود كه من درس سطحام تمام شده بود و دنبال این بودم كه در رشتههای آخوندی چه رشتهای را دنبال كنم. بروم فقیه و مدرّس و نویسنده بشوم یا یك منبری باشم یا دفتر عقد و ازدواج داشته باشم. خدا به دلم بَرات كرد كه آخوند اطفال بشوم. الگو هم نداشتم. آمدم در كوچههای كاشان، چندتا بچه را دعوت كردم. گفتم بیایید وسط كوچه تا برایتان قصه بگویم. از هفت تا بچه شروع كردیم به قصه گفتن و بعد اصول ساده و ترجمه و تفسیر كه الان 36 سال است كه قطع نشده است.
سلام بر آن رادمردي كه براي همه دورانها اسوه اي نيكو و مكتبي پابرجا شد و سلام بر آن ارواحي كه در چرخه ايام در آن ذات مقدس و نوراني به فنا رسيدند و مصداق «حلت بفنائك» شدند و سلام خدا بر شهيدان انقلاب اسلامي كه ناب ترين حماسه عاشورايي عصر آخرالزمان را به بار نشاندند.